ثناثنا، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

مادرانه اي شيرين

سفر كلاردشت

سلااااام ، سلامي چو بوي خوش طبيعت 🌳🌲🌱🌿🌴🌹🌺🌸🌷🎄🌿🌼💐🍁 اي خدا جونم، يعني ميشه موقعي كه من بزرگ شدم هم اين مناظر زيبا و جنگلهاي سرسبز و رودهاي خروشان هنوز وجود داشته باشن؟  كلاردشت يكي از شهرهاي زيباي مازندرانه، من و مامان و بابا و مامان بتول و پدر و عمه و خانواده اش و عمو عليرضا و عمو اميرحسين اومديم اينجا تا هوايي تازه كنيم و ريه هايمان را سرشار از اكسيژن كنيم، من قبلا كه توي دل مامان جونم بودم اينجا اومدم ولي چيزي يادم نيست  ولي به جاش الان كلي استفاده كردم، مثلا عكس ٦ ماهگيم رو گرفتم، يه عكس با لباس محلي مازندراني گرفتم، با بابا اسب سوار شدم و كلييييي تاب بازي كردم. واي امروز يه اتفاق بد هم افتاد، حلما خورد زمين و از سرش خون...
20 مرداد 1396

بدون عنوان

هوراااااا من چقدر خوشحالم  آخه امروز براي اولين بار تونستم موهاي دخملي رو ببندم   ببينين چه خوشجلهههه     ...
16 مرداد 1396

پيك نيك

سلااام ، يه هفته اي هست كه ثنا خانم يه كم بداخلاق و بي حوصله شده و به مامانش اجازه نميده كه حتي دقيقه اي استراحت كنه، الانم با ٣ روز تاخير ميخواد خودش خاطره ي يه روز خوب كه رفته بود پيك نيك رو براتون تعريف كنه.    سلام  به همه ي دوستاي خوب نيني وبلگيم، اين منم كه روز جمعه همراه مامان و بابا و پدرجون و مامان آذر و دايي شهاب رفتيم سمت فيروزكوه 😍  همانگونه كه در عكس مشاهده ميفرماييد بنده بسيار شاد و مشعوف ميباشم زيرا موقعيت موردعلاقه ي بنده اينه كه منو بغل كنن و راه ببرن و مسلما موقعي كه ميريم بيرون پدر و مادر عزيزم چاره اي جز اينكار ندارن 😁😁😁 ما از ظهر رفتيم اونجا و جاتون خالي كباب خورديم (ميگم خورديم چ...
16 مرداد 1396

تولد فرشته ي كوچك من 😇

يكي بود يكي نبود ، زير آسمون تهرون يه خونه بود ، توي اين خونه دو نفر بودن كه با هم زندگي ميكردن ،  خيلي همديگه رو دوست داشتن و زندگي خوبي رو كنار هم ميگذروندن . روزها گذشت و گذشت تا اينكه توي يه روز قشنگ بهاري خانوم خونه به آقاي خونه يه خبر خيلي خوب داد، اون خبر اين بود كه اونا يه مسافر كوچولو داشتن كه قرار بود بياد و زندگيشونو خيلي خيلي قشنگتر كنه . خلاصهههه دوتايي كلي خوشحال شدن و خدا رو بابت اين لطفش شكر كردن.   روز ٣١ خرداد ٩٥ كه روز تولد مامان اين فرشته كوچولو بود ...   اولين تاريخ ويزيت دكتر بود. اون روز مامان ناعمه بهترين كادوش رو گرفت ، اون كادو شنيدن صداي قلب فرشته كوچولوي توي دلش بود. از همون موقع ...
6 مرداد 1396

بدون عنوان

سلام. من امروز (يعني تاريخ ٦ مرداد ٩٦) تصميم گرفتم اين وبلاگ رو براي ثناي عزيزم باز كنم و خاطراتم رو توش بنويسم تا بعدا كه ثنا بزرگ شد بياد بخونه و ببينه چه مامان خوب و مهربون و ماهي داره  الان كه دارم براتون مينويسم ثنا خانوم ٥ ماه و ١٨ روزشه. البته اينم بگم كه دليل اين همه تاخير براي شروع نوشتنم تنبليم نبوده ، مشكلات فراوان دخترجان بود كه اجازه ي سر خاريدن  هم بهم نميداد.  حالا براتون در پست هاي بعدي از اين مشكلات ميگم .... ...
6 مرداد 1396
1